بار الها، حیران و مبهوت از دعودت و شوق دیدار خانه‌ات، صدای" لبیک اللهم لبیک..." مسلمان مشتاق را در سرم هویدا می‌کند، با روياهايم قدم برمی دارم... چه زیبا و بی آلایش خانه‌ات را آماده میلیون‌ها بنده سرپا تقصیر کرده‌اي، برابری و یک دستی اینجاست که تو فقیر و غنی را در کنار هم در نهایت تواضع و يکپارچگي قرار داده ای.
که طواف آغاز کردم از خود تهی شدم، دیدم که هیچ نیستم در برابرعظمت بی کرانت، معبودا دستم را گرفته‌ای رها مکن، اسماعيل‌هايم را گذاشته‌ام به امید تو و به سویت چشم دوخته‌ام‌ ای غفور، و ای رحیم و ای مالک الملک و ای صاحب جلال و اکرام! مرا بیامرز
 دریای خروشان جمعیت اجازه دست زدن به حجر اسماعيل و ديوار خانه‌ات را نمی‌دهد، به نماز در مقام ابراهیمم می‌بري هاجر را پس از نماز می‌بینم که دوان دوان در پی جرعه آبيست برای اسماعيلش؛ من نیز به دنبالش هفت دور صفا و مروه را در می‌نوردم.
 الها امتحان سختيست ما توان امتحان سخت نداریم، اسماعيلم، آب آب، زمزم، زمزم. بایست بايست، ‌ای آب! اسماعيلم تشنه ست، آب حياتش می‌دهی... زنده‌اش می‌داری؛ به راه می‌افتم...
 خداوندا طوافم را قبول کن، می‌خواهم دمی بنشینم و خانه‌ات را نگاه کنم تا توشه برچینم. دعا در حق عزیزانم کنم، دوستانی از دیار دورم... وطنم ایران؛ دعا در حق تک تک عزیزانم؛ خیر دنیا و آخرت را برای همه آنها و خودم می‌خواهم، شفای بیماران، خوشبختی جوانان، اتحاد مسلمین در کل بلاد، دوری هر گونه جنگ و دروغ و نفاق بین مسلمان... و به تو پناه می‌برم و بهشت موعود را می‌طلبم
معبودا همه جا هستی، من از خود می‌گریزم از منیت، کبر و غرور، بت وجودم می‌خواهم بشکنم تو و تو را و دوباره ببینمت، بخوانمت هدايتمان کن، همنشینی با رسولت را در آخرت نصیبمان کن تا همگام با دوستانم به جنت خوانده شوم و در سایه این کلام پاکت:"... وسيق الذین اتقوا ربهم الی الجنه زمرا" بدان مشرف شویم، الهی خود وعده داده‌ای، از ما قبول کن
آمیین